روان شناسی

اضطراب وجودی در دنیای مدرن:6دلیل روانشناختی که چرا همیشه احساس کمبود می‌کنیم؟

مدرن

آیا تا به حال احساس کرده‌اید که با وجود داشتن شغل خوب، روابط سالم و امکانات رفاهی، باز هم چیزی در درونتان خالی است؟ حس می‌کنید که به اندازه کافی خوب نیستید، به اندازه کافی پیشرفت نکرده‌اید، یا زندگی‌تان به اندازه کافی “معنا” ندارد؟ در دنیای امروز که همه چیز سریع، متصل و پر از اطلاعات است، عجیب نیست که بسیاری از ما با نوعی اضطراب پنهان دست و پنجه نرم می‌کنیم؛ اضطرابی که ریشه در “بودن” و “وجود” ما دارد، نه صرفاً در مشکلات روزمره.

این همان “اضطراب وجودی” است، احساسی که در مواجهه با واقعیت‌های بنیادین زندگی انسان مانند آزادی، مسئولیت، تنهایی، معنا و مرگ پدیدار می‌شود. در گذشته شاید این دغدغه‌ها بیشتر در فلسفه یا ادبیات مطرح می‌شدند، اما در دنیای مدرن، با بمباران اطلاعات، مقایسه‌های بی‌پایان و فشار برای “داشتن و شدن”، این اضطراب به بخش جدایی‌ناپذیر زندگی بسیاری از افراد تبدیل شده است و منجر به احساس همیشگی کمبود و ناکافی بودن می‌شود. در این مقاله به بررسی ۶ دلیل روانشناختی می‌پردازیم که نشان می‌دهند چگونه دنیای مدرن، اضطراب وجودی ما را تشدید کرده و چرا این حس “کمبود” به یک همراه همیشگی تبدیل شده است.

۱. بمباران اطلاعات و انتخاب‌های بی‌نهایت: فلج ناشی از انتخاب

در دنیای مدرن، ما با حجم بی‌سابقه‌ای از اطلاعات و گزینه‌های مختلف در هر زمینه‌ای مواجه هستیم: از اینکه چه لباسی بپوشیم، چه فیلمی ببینیم، چه شغلی انتخاب کنیم، تا اینکه چگونه زندگی کنیم و چه کسی باشیم. این دسترسی گسترده در ظاهر آزادی‌بخش است، اما از نظر روانشناختی می‌تواند منجر به “فلج ناشی از انتخاب” شود. وقتی گزینه‌ها بسیار زیادند، انتخاب کردن دشوار می‌شود، ترس از انتخاب اشتباه افزایش می‌یابد و حتی پس از انتخاب، ممکن است حس پشیمانی یا تردید نسبت به گزینه‌های رد شده وجود داشته باشد. این فرآیند ذهنی مداوم، انرژی روانی زیادی را مصرف کرده و احساس ناتوانی و کمبود در مدیریت این حجم از گزینه‌ها را ایجاد می‌کند.

مثال ۱ (شغل): مسیرهای شغلی بی‌شمار و ترس از انتخاب اشتباه

یک جوان پس از فارغ‌التحصیلی با ده‌ها مسیر شغلی، رشته تحصیلی برای ادامه، یا حتی گزینه‌های کارآفرینی مختلف روبرو است. به جای احساس هیجان، ممکن است احساس اضطراب شدید داشته باشد. او می‌بیند که همکلاسی‌اش در شرکت A مشغول به کار شده و همکلاسی دیگرش کسب‌وکار خودش را راه‌انداخته. مقایسه می‌کند و می‌ترسد مسیری را انتخاب کند که در نهایت “بهترین” نباشد، یا پتانسیل‌های دیگرش را نادیده بگیرد. این حجم از گزینه‌ها و ترس از انتخاب اشتباه، احساس می‌کند که “چیزی” در مورد مسیرش کم است یا می‌توانست بهتر باشد.

مثال ۲ (سرگرمی و اوقات فراغت): غرق شدن در محتوا و احساس وقت کمبود

فردی در عصر جمعه می‌خواهد استراحت کند. پلتفرم‌های استریم فیلم و سریال ده‌ها هزار عنوان ارائه می‌دهند، شبکه‌های اجتماعی پر از پیشنهاد سرگرمی هستند، و دوستان پیشنهاد فعالیت‌های مختلف می‌دهند. به جای لذت بردن از یک انتخاب ساده، او ساعت‌ها وقت صرف مرور گزینه‌ها می‌کند، نمی‌تواند تصمیم بگیرد، و در نهایت با احساس خستگی، کلافگی و اینکه وقتش را برای انتخاب تلف کرده، احساس می‌کند که “چیزی” از آن جمعه آرامش‌بخش که در نظر داشت، کم شده است.

اضطراب وجودی در دنیای مدرن:6دلیل روانشناختی که چرا همیشه احساس کمبود می‌کنیم؟
اضطراب وجودی در دنیای مدرن:6دلیل روانشناختی که چرا همیشه احساس کمبود می‌کنیم؟

۲. فرهنگ مقایسه اجتماعی و “زندگی‌های ایده‌آل” در شبکه‌های اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی به ابزاری قدرتمند برای مقایسه اجتماعی تبدیل شده‌اند. ما به طور مداوم در معرض تصاویری از “زندگی‌های ایده‌آل” دیگران قرار می‌گیریم – تعطیلات لوکس، خانه‌های زیبا، موفقیت‌های شغلی خیره‌کننده و روابط عاشقانه بی‌عیب و نقص. این تصاویر اغلب فیلتر شده و تنها بخش‌های مثبت زندگی افراد را به نمایش می‌گذارند، اما ذهن ما ناخودآگاه آنها را با واقعیت زندگی خودمان مقایسه می‌کند. این مقایسه مداوم منجر به احساس ناکافی بودن، حسادت و باور به اینکه “زندگی دیگران بهتر است” و ما چیزی کم داریم، می‌شود.

مثال ۱ (موفقیت شغلی): دیدن موفقیت‌های اغراق‌آمیز دوستان در لینکدین

فردی در لینکدین می‌بیند که دوستان هم‌سن و سال او پست‌های متعددی درباره ترفیع، دستاوردهای بزرگ شغلی و موقعیت‌های خیره‌کننده منتشر می‌کنند. حتی اگر خودش در شغلش موفق باشد، مقایسه با این تصاویر ایده‌آل (که ممکن است واقعیت کامل نباشند) باعث می‌شود احساس کند به اندازه کافی پیشرفت نکرده یا در مسیر درستی قرار ندارد و “چیزی” در موقعیت شغلی او کم است.

مثال ۲ (ظاهر و سبک زندگی): مقایسه با تصاویر اینفلوئنسرها در اینستاگرام

نوجوانی در اینستاگرام عکس‌های اینفلوئنسرهایی با اندام‌های ایده‌آل، لباس‌های مارک‌دار و زندگی‌های پرزرق و برق را می‌بیند. او شروع به مقایسه ظاهر، لباس‌ها و حتی مکان‌هایی که می‌رود، با این تصاویر می‌کند. این مقایسه مداوم منجر به نارضایتی از خود، احساس نقص در ظاهر یا سبک زندگی و باور به اینکه “چیزی” در خودش یا زندگی‌اش کم است که باعث می‌شود به اندازه اینفلوئنسرها “جذاب” یا “موفق” نباشد.

۳. فشار برای “همیشه خوشحال بودن” و انکار هیجانات منفی

در فرهنگ‌های مدرن، به ویژه در فضای آنلاین، شاهد تاکید زیادی بر مثبت‌اندیشی افراطی و “همیشه خوشحال بودن” هستیم. این فشار باعث می‌شود افراد احساس کنند هیجانات منفی مانند غم، خشم، ترس یا ناامیدی پذیرفته نیستند و باید آنها را سرکوب یا انکار کنند. انکار بخشی طبیعی از تجربه انسانی – یعنی هیجانات منفی – منجر به احساس انزوا، گناه و باور به اینکه “مشکلی” در ما وجود دارد که نمی‌توانیم همیشه مثبت و خوشحال باشیم، می‌شود. این احساس “مشکل‌دار بودن” درونی، خود نوعی حس کمبود را القا می‌کند.

مثال ۱ (احساس غم پس از یک اتفاق ناگوار): انکار غم برای “قوی بودن”

فردی عزیزی را از دست می‌دهد یا در محل کار با شکست بزرگی روبرو می‌شود. اطرافیان یا پیام‌های عمومی او را تشویق به “قوی بودن”، “مثبت فکر کردن” و “ادامه دادن” می‌کنند. او احساس می‌کند مجاز نیست غمگین باشد و باید هر چه زودتر به حالت عادی برگردد. این فشار برای انکار غم، فرآیند طبیعی سوگواری را مختل کرده و باعث می‌شود احساس کند ناتوان است یا به اندازه کافی “قوی” نیست که با هیجاناتش کنار بیاید، و این حس ناتوانی نوعی کمبود را در او ایجاد می‌کند.

مثال ۲ (به اشتراک گذاشتن صرفاً جنبه‌های مثبت در شبکه‌های اجتماعی): نمایش یک زندگی بی‌نقص

فردی فقط عکس‌های لبخند و شاد خود را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کند و از به اشتراک گذاشتن مشکلات یا روزهای سخت خود پرهیز می‌کند، زیرا احساس می‌کند باید تصویر یک زندگی شاد و موفق را ارائه دهد. در نتیجه، او و اطرافیانش تصویر غیرواقعی از زندگی دارند که فاقد واقعیت‌های چالش‌برانگیز است. این پنهان‌کاری باعث می‌شود فرد احساس کند بخشی از واقعیت زندگی‌اش “کافی” یا “پذیرفتنی” نیست و باید پنهان شود.

۴. گسست از طبیعت و جامعه واقعی: تنهایی در اوج اتصال

دنیای مدرن ما را بیش از پیش به صفحه نمایش‌ها و دنیای مجازی متصل کرده، اما در عین حال ما را از طبیعت و ارتباطات عمیق چهره به چهره دور کرده است. گذراندن زمان کمتر در طبیعت با کاهش استرس و افزایش آرامش روان همراه است. همچنین، ارتباطات آنلاین، هرچند وسیع، اغلب سطحی‌تر از ارتباطات واقعی هستند و نمی‌توانند جایگزین حس تعلق خاطر به یک جامعه واقعی یا روابط عمیق انسانی شوند. این گسست منجر به احساس تنهایی، انزوا و کمبود ارتباط واقعی با جهان و انسان‌ها می‌شود.

مثال ۱ (گذراندن تمام وقت در فضاهای بسته و مجازی): دوری از آرامش طبیعت

فردی تمام روز را در فضای اداری با نور مصنوعی می‌گذراند، عصرها در خانه جلوی تلویزیون یا موبایل است و آخر هفته‌ها نیز به جای رفتن به پارک یا طبیعت، در مراکز خرید یا فضاهای بسته سپری می‌کند. او ممکن است متوجه نباشد، اما این دوری از طبیعت می‌تواند منجر به افزایش استرس، کاهش آرامش درونی و احساس ناخودآگاه کمبود ارتباط با جهان طبیعی شود.

مثال ۲ (ارتباطات سطحی آنلاین): داشتن دوستان زیاد اما احساس تنهایی

شخصی صدها یا هزاران “دوست” و فالوور در شبکه‌های اجتماعی دارد، اما کمتر وقت می‌گذراند تا با دوستان واقعی‌اش قهوه بنوشد، به دیدار خانواده‌اش برود یا در فعالیت‌های اجتماعی محله‌اش شرکت کند. او ممکن است در ظاهر متصل به نظر برسد، اما در اعماق وجودش احساس تنهایی و کمبود ارتباطات عمیق و معنادار می‌کند.

اضطراب وجودی در دنیای مدرن:6دلیل روانشناختی که چرا همیشه احساس کمبود می‌کنیم؟
اضطراب وجودی در دنیای مدرن:6دلیل روانشناختی که چرا همیشه احساس کمبود می‌کنیم؟

۵. فشار برای دستاورد و بهره‌وری مداوم: ارزش‌گذاری بر “کار” به جای “بودن”

فرهنگ مدرن به شدت بر دستاورد، بهره‌وری و موفقیت در کار تاکید دارد. ارزش ما اغلب با میزان کارایی، دستاوردها و موقعیت شغلی‌مان سنجیده می‌شود. این فشار مداوم برای “بیشتر کار کردن”، “بهتر بودن” و “همیشه در حال رشد بودن” باعث می‌شود احساس کنیم هرگز به اندازه کافی خوب نیستیم، مگر اینکه به صورت مداوم در حال تلاش برای دستیابی به چیزی باشیم. این طرز فکر، ارزش “بودن” و لذت بردن از لحظه حال را کم‌رنگ کرده و منجر به احساس خستگی، فرسودگی شغلی و کمبود حس رضایت درونی می‌شود.

مثال ۱ (احساس گناه در زمان استراحت): “باید الان کاری مفید انجام دهم!”

فردی در روز تعطیل تصمیم می‌گیرد استراحت کند، کتاب بخواند یا فیلم ببیند. اما پس از مدتی، احساس گناه می‌کند که “وقتش را تلف می‌کند” و “باید در حال یادگیری مهارت جدیدی باشد”، “در حال کار کردن روی پروژه جانبی باشد” یا “چیزی تولید کند”. این احساس که ارزش او به بهره‌وری‌اش وابسته است، حتی در زمان استراحت نیز او را رها نمی‌کند و باعث می‌شود احساس کند در آن لحظه چیزی در او یا کاری که می‌کند، کم است.

مثال ۲ (سندروم فریبکار – Imposter Syndrome): احساس ناکافی بودن با وجود موفقیت‌ها

شخصی به موقعیت شغلی بالایی دست یافته و دستاوردهای قابل توجهی دارد. با این حال، به صورت مداوم احساس می‌کند که به اندازه کافی خوب نیست، لیاقت این موقعیت را ندارد و هر لحظه ممکن است “فریبش” آشکار شود. این احساس درونی ناکافی بودن، ریشه در ارزش‌گذاری افراطی بر دستاورد بیرونی و نادیده گرفتن ارزش درونی و تلاش‌ها دارد و منجر به احساس کمبود و اضطراب مداوم می‌شود.

۶. فاصله گرفتن از دغدغه‌های معنایی و معنوی: جستجوی معنا در دنیای مادی

در گذشته، نهادهای مذهبی، فلسفی یا سنتی چارچوب‌های مشخصی برای معنای زندگی و جایگاه انسان در جهان ارائه می‌دادند. در دنیای مدرن، این چارچوب‌ها تضعیف شده‌اند و افراد باید به صورت فردی به دنبال معنای زندگی خود باشند. این جستجوی فردی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد و در غیاب یک چارچوب مشخص، احساس پوچی، بی‌هدفی و کمبود معنا به وجود می‌آید. جامعه مدرن بیشتر بر اهداف مادی و موفقیت‌های بیرونی تمرکز دارد و کمتر به نیازهای عمیق‌تر انسان برای یافتن معنا و هدف در زندگی پاسخ می‌دهد.

مثال ۱ (موفقیت مادی بدون احساس رضایت): “همه چیز را دارم، ولی چرا خوشحال نیستم؟”

فردی تمام عمرش را صرف رسیدن به اهداف مادی مانند داشتن خانه بزرگ، ماشین گران‌قیمت و موقعیت شغلی بالا کرده است. او به تمام این اهداف دست می‌یابد، اما متوجه می‌شود با وجود تمام دارایی‌هایش، احساس خوشبختی، رضایت یا هدفمندی عمیقی ندارد. او احساس می‌کند “چیزی” در زندگی‌اش گم شده است که نمی‌تواند آن را با پول بخرد، و این همان کمبود معنای وجودی است.

مثال ۲ (جستجوی معنا در مصرف‌گرایی): خرید چیزهای بیشتر برای پر کردن خلاء درونی

فردی احساس پوچی و بی‌هدفی می‌کند و سعی می‌کند این خلاء را با خرید مداوم اجناس جدید، سفر به مکان‌های مختلف یا جستجوی هیجانات زودگذر پر کند. او به صورت ناخودآگاه به دنبال معنا در دنیای مادی و مصرف‌گرایی می‌گردد، اما این راهکارها تنها تسکین موقتی می‌دهند و احساس کمبود و پوچی عمیق‌تر همچنان باقی می‌ماند، زیرا نیاز وجودی به معنا برآورده نشده است.

نتیجه‌گیری:

همانطور که دیدیم، احساس همیشگی کمبود در دنیای مدرن ریشه در پدیده‌های پیچیده‌ای دارد که فراتر از مشکلات روزمره یا کمبودهای مادی هستند. از بمباران اطلاعات و فلج ناشی از انتخاب گرفته تا فرهنگ مقایسه اجتماعی، فشار برای شاد بودن، گسست از طبیعت، وسواس دستاورد و فاصله گرفتن از دغدغه‌های معنایی؛ همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند تا اضطراب وجودی ما را تشدید کرده و احساس ناکافی بودن را به یک تجربه رایج تبدیل کنند.

درک این ریشه‌های روانشناختی اولین گام برای مقابله با این احساس کمبود است. با آگاهی از اینکه این حس تنها مختص شما نیست و بخش زیادی از آن ناشی از ساختارهای دنیای مدرن است، می‌توانید از شرم و احساس گناه رها شوید. پذیرش هیجانات منفی، کاهش مقایسه اجتماعی، جستجوی ارتباطات عمیق‌تر، بازتعریف موفقیت ورای دستاوردهای صرف و پرداختن به دغدغه‌های معنایی، همگی می‌توانند گام‌های موثری در جهت کاهش این اضطراب باشند.

https://keysun-co.com/

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا